روز ایران: اروپاییان نمیخواهند در مسیری برانند که ماجراجویان اسراییلی بر آن تأکید دارند. آنان به درستی میدانند که راندن در مسیری که تابلوی راهنمای آن را تلآویو تعیین کند، جز به هم ریختگی هرچه بیشتر اوضاع و تن دادن به دردسر سازی یک دولت پر حاشیه، حاصلی در بر ندارد.
نتانیاهو پس از سفر به پاریس و گفتوگو با «امانوئل ماکرون» سرخوردگی خود را از همراه کردن اروپاییان در مقابله با برنامه هستهای ایران به گونه دیپلماتیک اعلام کرد. او حاصل گفتوگوهایش با رئیس جمهوری فرانسه را تفاوت و فاصله چگونگی تعامل با تهران خواند. بنابراین یکی از قطبهای تأثیر گذار در مواضع اروپاییان، آب پاکی را به دست رئیس دولت راستگرای اسراییل ریخت. اما آیا این فاصله به معنای تمایل اروپاییان برای کاهش تنش با تهران است؟ شاید پاسخ بله باشد، اما نشانهها در مجموع خلاف این تصور را میگوید.
مهمترین کارویژه رویکرد مهندسی شده اروپاییان در قبال تهران، سه مشخصه اصلی دارد: نخست؛ مشارکت در قامت دستیار همسو با واشنگتن در جهت وادار کردن تهران به قبول چارچوب مذاکراتی تازه که محدود به تنها موضوعات هستهای نیست. دوم؛ پرهیز از ایدههایی که به بستن روزنههای روابط با تهران میانجامد. سوم؛ تدبیرهای لازم برای جلوگیری از رادیکالیزه شدن فضا در صورت ناامید شدن تهران از ادامه تعاملات دیپلماتیک با طرفهای اروپایی - امریکایی و حتی آژانس بین المللی هستهای. اروپاییان از این رو، قطعنامه پارلمان اتحادیه اروپا را در باره تحریم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پشت گوش انداختهاند. در این حال زیر بار فشارهای رسانهای برای فراخوان سفیران خود از تهران نرفتهاند. آنان نقشه راه خود را دنبال میکنند؛ همانگونه که واشنگتن در حال انجام چنین کاری است.
نقشه راه غرب(امریکا- اروپا) تحمیل فشارهای فرساینده به گونه «گام به گام» علیه تهران است. این نقشه محورهای موازی و هموپوشانی را در بردارد که شامل جنبههایی است که اوضاع را با فضای حاکم در انجام توافق سال ۲۰۱۵ میلادی تا حدود زیادی متفاوت کرده است. جنگ اوکراین و نزدیکی استراتژیک بیش از پیش «تهران - مسکو» اکنون به عنوان یک متغیر تأثیر گذار در نوع تعاملات غرب و تهران عمل میکند. غربیهای نمیخواهند که مواضع رادیکال آنان موجب تقویت روابط تهران - مسکو شود. آنان همچنین پرهیز میکنند از اینکه مسبب مرگ «برجام» شناخته شوند. در این حال موضوع حقوق بشر و افکار عمومی نیز متغیر دیگری است که به شکل بی سابقه ای در ماهیت تعاملات غرب - تهران تأثیرگذار شده است. از این رو غرب، سیاست خود را براساس سناریوهای ماجراجویانه شبیه آنچه تلآویو در پی آن است، تعیین نکرده است. غربیها میخواهند با استراتژی گام به گام، تهران را در میانه راه وادار به قبول مطالبات خود کنند یا سرانجام به رودر رویی کامل نزدیک شوند. در این میان برخی بازیگران از جمله اسراییل و یا حتی جمهوری آذربایجان که این روزها بر طبل ماجراجویی میکوبد، بیشتر نقش «تیغ » را در سناریو غرب ایفا میکنند.
غربیها حالا در هر گام خود به واکنش و ابتکارهای تهران چشم دوختهاند. اگر تهران همچنان بر همین سیاق که هست ادامه دهد، آنان گام بعدی را برمیدارند. به نظر میرسد هدف آتی، نشست فصلی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هستهای در اسفند ماه آینده باشد. غربیها نشست آینده را چون شمشیر داموکلس بر بالای سر تهران قرار دادهاند با این تهدید که در صورت حل نشدن اختلافات پادمانی با آژانس، پرونده ایران یا به شورای امنیت سازمان ملل متحد باز میگردد و یا «سیستم ماشه» از سوی اروپاییان فعال میشود. در این فاصله، دور از انتظار نخواهد بود که عوامل ایذایی ( مانند اسراییل و یا حتی جمهوری آذربایجان) بر تحرک خود علیه تهران بیفزایند.
به این ترتیب، ملاحظه غرب و خاصه اروپاییان در حفظ فاصله با سیاستهای ماجراجویانه اسراییلیها، نه به معنی تمایل آنان برای کاهش تنش در اندازه عادی سازی روابط با تهران است و نه بستن همه روزنههایی که موجب رادیکالیزه شدن مواضع تهران شود. غرب اهداف خود را براساس الگوهای تعیین شده در نقشه راهش دنبال میکند. این نقشه انجام توافقی متفاوت از توافقنامه هستهای (برجام) سال ۲۰۱۵ را هدف گذاری کرده است.
نکته حائز اشاره اما این است که عالم سیاست، سرشار از وقایع غیر منتظرهای است که ممکن است نقشههای تدوین شده را در میانه راه دچار دگرگونی کند.
از همین رو «پیشگویی» در سیاست امر عبثی است اما «پیشبینی» همیشه بوده و هست.